اپیزود پانزدهم چکاوا، حسین باغی

پادکست چکاوا - Podcast autorstwa chakava | چکاوا

Kategorie:

اپیزود پانزدهم چکاوا حسین باغی این که میگن تنها صداست که میمونه، حقیقتا فقط یک جمله نیست، بلکه مفهوم عمیقی داره که فقط با گذر زمان پدیدار میشه. یعنی باید زمان های کوتاه و بلندی بگذره تا مشخص بشه که صدای یک فرد، تا چه اندازه میتونه تاثیرگذار باشه و توی ذهن ها باقی بمونه. فرقی نمیکرد چه زمانی از روز، ممکن بود صبحمون رو با روشن کردن تلویزیون و اولین تیزر تبلیغاتی با صدای ایشون شروع کنیم یا پشت فرمون و ترافیک طولانی مدت چراغ قرمز باشیم و صدای گرم و صمیمانش رو از رادیو بشنویم، ایشون دوبلور کارتون های مورد علاقمون بود که عصرا به هوای دیدنشون، تکلیف های مدرسه رو زود تموم میکردیم و گوینده خوش صدای تیزرهایی بود که شبا وسط مهیج ترین لحظه های فیلم های سینمایی حالمون میگرفت. اگه هنوز بعد از دو سه دهه، صدای جذاب و پُر شور و نشاطِ گزارشگرِ کارتون پر طرفدار فوتبالیست ها و راوی ای کیو سان یادتون باشه، یا اگه بتونیند از بین خاطره های قدیمی و ضمیر ناخودآگاهتون، تیزرهای تبلیغاتی تلویزیونیِ لاستیک دنا،پفک نمکی مینو، پاک یادت نره معروف، بابا برقی و سیا ساکتی رو پیدا کنید، حتما در کنار تصاویری که الان نوستالژیک به حساب میان، صدایی رو به یاد میارید که انرژی عجیب و منحصر به فردی داشت. صدایی که در اکثر اوقات، غالب به اون تصاویر بود و مخاطب رو با خودش همراه میکرد. اون صدای کسی نبود جز حسین باغی، سلطانِ بی بدیل و خلاقِ تیزرگویی ایران، که سالهای زیادی از عمرش رو صرف گویندگی تیزرهای تلویزیونی، آنونس و گاهی هم دوبله کرد. هنرمندی که با صدای رسا، قدرتمند، گرم و پر انرژیش، سالهای زیادی به تبلیغات تلویزیونی و آنونس های سینمایی و سریال، اعتبار داد و با درکِ عمیق و حسی زیبایی که در صداش داشت، امانت دار خوبی برای آثار تلویزیون و سینما بود. ایشون سالهای زیادیه که جای خالیش در دوبله، تیزرها و آنونس ها احساس میشه اما صدای با صلابت و منعطفش همچنان جاودان و ماندگاره.در روزهایی که تلویزیون ایران، هنوز مخاطب های خاص و عامِ خودش رو داشت و برای اینکه بیننده های همیشگیش رو حفظ کنه، سراغِ برترین آثار و آدما میرفت؛ روزهایی که هنوز قصه برای گفتن زیاد بود و آدمایی که بتونند این قصه ها رو به بهترین شکلِ ممکن به تصویر بکشند، چشمِ تماشاگر رو جلب لنزِ جادویی دوربین میکردند، (تبلیغات تلویزیونی) خودش به تنهایی یکی از جذاب ترین برنامه ها، یا بهترِ بگیم میان برنامه های تلویزیون ایران بود.درسته، داریم از دهه های هفتاد و هشتاد تلویزیون ایران صحبت می کنیم. زمانی که دیگه کم کم، گَرد و غبار خاک ریزهای ایران، از روی شیشه های تلویزیون و شیشه های دلمون داشت پاک میشد و مردم و خانواده ها تصمیم گرفتند که دیگه غصهِ روزهای تلخ و تاریک جنگ رو از روی چهره هاشون به اعماق قلبشون بسپردند و با خاطره عزیزاشون زندگی کنند. اون روزها تصمیم بر این بود که شادی کم کم جای خودش رو به غم بده و تلویزیون هم در این تصمیم سهیم بود. با فاصله گرفتن از دهه شصت، تفکرِ ترقی و آباد ساختن میهن، حسابی پُررنگ شده بود و یکی از شعارهای معروفِ دولت ایران، ارتقاء صنعت و سازندگی بود که با تولید با کیفیت داخلی، به سرانجام می رسید؛ و بهترین روش برای عرضه این تولید، تبلیغاتی بود که از تلویزیون پخش میشد، چرا که در اون زمان، این جعبه جادویی، بهترین رسانه برای ارائه این تبلیغات بود. اما این تبلیغات به ابزار و موادی احتیاج داشت، که در وهله اول بتونه بیننده رو جذب و اعتمادش رو جلب کنه. در کنار تصاویرِ زیبا و وسوسه برانگیز، ساخت خلاقانه و متنِ تاثیر گذار اما، مخاطب به یک ندا یا صدای مطمئن و پر انرژی نیاز داشت. صدایی که به کالایی که تبلیغ میکنه و یا حرفی که میزنه ایمان داشته باشه و مخاطبین رو راغب کنه تا بین فیلم و سریال، از جاشون بلند نشند و آنونس و تبلیغات تلویزیونی رو هم، مثل خود فیلم و سریال، با اشتیاق تماشا کنند. بعضی از مردم و اکثر هنرمندانی که در حوزه صدا و ساخت تیزر و آنونس فعالیت دارند، می دونند که بهترین آنونس گوی تاریخ هنر ایران، استاد ابوالحسن تهامیه که از زمانی که سینما جزوی از این سرزمین شد، قهار ترین و درجه یک ترین آنونس گوی ایران بود. اما با مسافرت طولانی آقای تهامی، و آزمون و خطا شدنِ دیگر گویندگان و صداپیشگان ایران در مدت این غیبت طولانی، فقط و فقط یک گزینهِ جایگزین روی میز مالکان کالا، تهیه کنندگان سینما و تیزرها و مسئولان تلویزیون بود، و اون گزینه آقای حسین باغی بود که اگر چشم روی انصاف و عدل نبندیم، بهترین گزینه ممکن برای این ولیعهدی بود. حالا وقتشه که مروری به زندگینامه ی این هنرمند فقید داشته باشیم و بیشتر با فعالیت هاشون آشنا بشیم.بیوگرافیحسین باغی متولد هفتم مهرماه سال ۱۳۲۹ در تهران و محله های خاني...